- 1391/10/12 - 07:54
- زمان مطالعه : 1 دقیقه
- /ZrWw
دست نوشته های تکان دهنده شهید شیمیایی نعمت اله ملیحی در هنگام شهادت
چی شده نعمت، تو که همیشه می گفتی با خدا باش؟! با صدای گرفته گفت: «من همشو خوردم»...گاز شیمیایی را می گفت. حالتی شده بود که درعمل دم، نایژک های ریه تاول می زد و در بازدم تاولها پاره می شد. همه در حال رفتن بودند. بعضی ها ماندند و رانده شدند وعدهای رفتند و خوانده شدند.
شهید نعمت الله ملیحی از شهدای گردان حمزه سیدالشهدا(ع) لشکر ویژه 25 کربلا می باشد که در روز هشتم عملیات والفجر هشت بر اثر حمله ناجوانمردانه شیمیایی دشمن بعثی مورد جراحات شدید قرار می گیرد و هشت روز بعد در تاریخ 6 اسفند 1364 در بیمارستان به شهادت می رسد. در ادامه خاطره و تصاویر دست نوشته های تکان دهنده این شهیدشیمیایی شده در هنگام شهادت در بیمارستان که قادر به تکلم نبود و با قلم حرف می زد را تقدیم مخاطبان می کنیم:
جانباز شیمیایی، رزمنده لشکر 25 کربلا فردوس حاجیان، که این روزها ریاست دانشگاه آزاد تهران مرکز را بر عهده دارد خاطره ای خواندنی را درباره عملیات والفجر هشت و شهید نعمت الله ملیحی بدین شرح نقل می کند:
دلهره داشتم. آن شب همه منتظر بودند. سردار حاج مرتضی قربانی هم بود. همان فرمانده شجاعی که پرچم امارضا(ع) را بر فراز گلدسته مسجد فاو نصب کرد. حاجی شیر سوار هم بود. محور ما کنار نهر رفیه بود. خوب به خاطر دارم. نم نم باران می بارید. ابتدا می بایست رزمندگان غواص به آب می زدند و عرض اروند را طی می کردند. اروند آن شب متلاطم بود و امواجی به بزرگی صخره داشت. همه آماده در سنگر نشسته بودیم که یک مرتبه بی سیم ها به صدا در آمدند. بی سیمچی ما ساکت بود. گفتم:«تو هم تماس و خبری بگیر، ببین تکلیف ما چیه؟»
گفت: «من وظیفه ندارم. به موقعاش به ما خبر میدن»
عملیات که شروع شد یکهو تمام کائنات به هم ریخت! توپهای فرانسوی، انفجارهای مهیب و زمین لرزه های وحشتناک و... شهید نعمت الله ملیحی آن لحظه دراز کشیده بود، به او گفتم:- «نعمت! بلند شو عملیاته»
در عالم خودش بود. به زبان محلی گفتم:- «نعمت ترسمبه/نعمت می ترسم»
جواب داد: «با خدا باش» جهت دریافت ادامه مطلب اینجا کلیک نمائید