- 1391/09/18 - 14:18
- زمان مطالعه : 1 دقیقه
- /ZDVw
وهب وهمسرش هانیه تازه عروس ودامادی که در لشکر امام حسین (ع) بوده وشهید شدند
در تاریخ آمده که او به همراه مادر و همسرش در بیابان ثعلبیه به دامداری مشغول بودند. این سه نفر به نامهای قمر، وهب و هانیه، زندگی آرام و سادهای داشتند. وهب گوسفندان خود را برای چرا به دشت و صحرا میبرد و شب باز میگشت.
در تاریخ آمده که او به همراه مادر و همسرش در بیابان ثعلبیه به دامداری مشغول بودند. این سه نفر به نامهای قمر، وهب و هانیه، زندگی آرام و سادهای داشتند. وهب گوسفندان خود را برای چرا به دشت و صحرا میبرد و شب باز میگشت. او تازه با هانیه عروسی کرده بود. هر سه مسیحی بودند. امام حسینعلیه السلام با یاران خود در مسیر حرکت به سوی کربلا، چشمشان در صحرای ثعلبیه به خیمه سیاه سوختهای افتاد. امام نزدیک آن خیمه رفت. دید پیرزن فقیری در آنجا زندگی میکند. او قمر مادر وهب بود. امام حال و روزگار او را پرسید. او گفت: روزگار میگذرد. ولی ما در مضیقه آب هستیم. اگر آب میداشتیم بسیار خوب بود. امام با او به کناری رفتند، تا به سنگی رسیدند، امام با نیزه خود آن سنگ را از جا کند. آب خوشگواری از زیر سنگ بیرون آمد. پیرزن بسیار شادمان شد و از امامعلیه السلام تشکر کرد. هنگام خداحافظی، امام حسینعلیه السلام هدف از هجرت و حرکتخود را گفت و به آن مادر پیر فرمود: ما نیازی به یار و یاور داریم. وقتی که پسرت وهب بازگشت، به او بگو به ما بپیوندد و ما را در راه دفاع از حق و مبارزه با ظلم کمک کند.
جهت دریافت ادامه مطلب اینجا کلیک نمائید